بر این اساس وقتی میشنویم که گزارهای مطرح میشود آنگونه که گویا اصلی ثابت شده است و آنگاه بر آن مبنا مصداق تعریف میشود و مسئله حل، این پرسش به ذهن میآید که گزاره مورد نظر را با کدام عیار سنجیدهاند یا اینکه چه میزان مورد رد و اثبات قرار گرفته است.
یکی از فصلهایی که از آن گزارههای زیادی استخراج شده است و همواره توسط مدیران فرهنگی و البته گاهی هم شاعران و منتقدان مورد استفاده واقع شده موضوعی است که از آن تحت عناوینی مثل: شعر دفاع مقدس، پایداری، جنگ و...یاد میشود.
اگر توافق کنیم که قوی یا ضعیف، شعر یا شعار، در هر صورت با نوعی از شعر و زبان شاعرانه مواجهیم که با ظهور انقلاب اسلامی متولد شده و با گذشت ایام و تجربه دوران مختلف زبانی متاثر از مسائل اجتماعی (مثل دفاع 8ساله و...) به میزانی از بلوغ رسیده است آنگاه میتوانیم وارد فصل بعدی سخن شویم.
از این زاویه مهمترین آسیب این جریان، کمبود یا نبود نقدهای علمی و ژرفنگر بر زیر شاخهها و یا به عبارتی گزارههای منتج از آن است؛ گزارههایی که هر روز به مثابه اصول ثابت شده تکرار میشوند و بر مبنای آنها مصادیقی مثل تأسیس کرسی ادبیات پایداری و... تعریف میشود.
وقتی که برای یافتن چند نمونه قابل اعتنا برای معرفی، تقریبا تمام حوزه نشر مکتوب کشور جستوجو شود، تنها 4 عنوان توجه را بهخود جلب میکند؛ اول مجموعه 3جلدی نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، تالیف دکتر محمد رضا سنگری. این کتاب در جلد اول به بررسی تحلیلی جریانهای شعر پایداری از صدر اسلام تا دوران مشروطیت پرداخته و به لحاظ تاریخی شناخت خوبی را به خواننده ارائه میدهد اما در 2جلد بعدی و با ورود به دوران انقلاب بیشتر به جنبه ارائه آمار و بازخوانی نمونههای اشعار در قالبهای مختلف پرداخته و از ورود به حوزه نقد پرهیز دارد، گو اینکه موضوع به هیچ عنوان از اهمیت حضور این کتاب آن هم در این استوای قحطالکتاب نقادی نمیکاهد.
مورد دوم، گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس است که به گزینش و توضیح زنده یاد سید حسن حسینی به زیور طبع آراسته شده. تنها نکتهای که این کتاب را از مجموعه فراوان گزیدهها و یا به عبارتی کتابسازیها در این حوزه جدا میکند همانا توضیحها و نوشتههای آتشین آن رند عالمسوز در نقد و تحلیل اشعار و شاعران منتخب کتاب است.
هرچند با مطالعه کتاب، شناختی اجمالی نسبت به ساختار زبانی و زبان شعری برخی از بزرگان این عرصه پیدا میشود اما باز هم نمیتوان کتاب را بهعنوان نقد علمی و ژرفنگر به حساب آورد. سومین عنوان، کتاب بررسی تطبیقی موضوعات پایداری، تالیف عبدالجبار کاکایی است.
این کتاب همانگونه که از نامش هویداست ورودی به حوزه نقد شعر پایداری ندارد و بیشتر به شناسایی موضوعات، تعریف یا بازتعریف آنها و یافتن نقاط مشترک میان تمدنها و آیینهای مختلف در پرداختن به آنها میپردازد که هر چند بسیار مختصر و گذرا اما مغتنم است. آخرین کتاب و تنها مورد قابلاعتنا بهعنوان نقد علمی و پژوهش بر محور شعر پایداری، کتاب دستی بر آتش، تألیف دکتر غلامرضا کافی است. این کتاب که در حقیقت رساله دکترای ادبیات کافی است، با نگاهی کاملا آکادمیک و نظاممند و از زوایای مختلف به تماشا و نقد این جریان شعری میپردازد.
در دیباچه کتاب، نویسنده با بهرهگیری از سخنان صاحبنظران مختلف و استناد بهگونههای متفاوت بیان و زوایای مختلف تماشا به حماسه دفاع 8 ساله در سخنان آنها با شیوهای منطقی، اولا ضرورت بررسی دقیق و پژوهش عالمانه در این حوزه را به اثبات میرساند و ثانیا شیوه خود در بررسی موضوع را که قرار است از زاویه تاریخی به بررسی تحولات ساختاری و زبانی شعر پایداری بپردازد، توضیح میدهد.
بر این اساس کتاب یادشده در 2 دوره تاریخی جنگ و پس از جنگ سیر تحولات شعر دفاع مقدس را با نگاهی نقادانه، در حوزههای مختلف بررسی میکند.
پس از آن و در گفتار اول ضمن جستاری تاریخی برای معرفی پیشینه این گونه ادبی، با معرفی چند کتاب و تحلیل مختصر، نویسنده ناخودآگاه خواننده را به ضرورت غیرقابل انکار کاری بایسته در این حوزه واقف میسازد. با توجه به اینکه توضیح بیشتر در معرفی این کتاب در حوصله این مقال نیست، تنها میتوان شاعران و علاقهمندان را به مطالعه آن توصیه کرد؛ همانطور که مطالعه کتابهای قبلی هم سرشار از فایده خواهد بود.
همه عنوانهای یادشده را تنها میتوان بهعنوان مدخل نقد شعر پس از انقلاب مورد توجه قرار داد و این همه بیتوجهی به چنین مقوله پر اهمیتی انسان را متأسف میکند اما آنچه تأسف را بیش از پیش برمیانگیزد این است که همین چند مورد معدود هم مربوط به سالهای پیش است و بدون تجدید چاپ، البته به استثنای کتاب مرحوم حسینی.گو اینکه برای تجدید چاپ هر کدام از این کتابها تجدید نظر کلی و اضافات، ضرورتی غیرقابل انکار است.
وقتی که بحث به اینجا میرسد باز هم همان درد دل و شکوه قدیمی اصحاب شعر و ادبیات انقلاب مطرح میشود و آن نیست، مگر غیبت عجیب و غیرقابل انکار جریان آکادمیک ادبیات، در این میدان خطیر. هر چند نمیتوان تمام تقصیر را به دوش دانشگاهها نهاد و نفسی به آسودگی کشید(آنگونه که بعضیها کردهاند، چون همین حداقل 3 مورد از همین چند عنوان منتخب که معرفی شد، از دانشگاه و با نگاه آکادمیک متولد شدهاند، اما نمیتوان انکار کرد گاهی دیالوگی در دانشگاه حاکم است که گویی بعد از شاعران دهه 40، شعر مرده است. و با مرگ صادق هدایت داستان نیز هم!) معالوصف مهمترین وظیفهای که میتوان برای مدیران این حوزه تعریف کرد برنامهریزی برای ایجاد جریان نقد و کشاندن پای این جریان به فضای آکادمیک است.
چنین امری ضمن روشن نمودن حدود و ثغور این شاخه ادبی موجب رونق بیشتر و بالندگی شعر و پایداری خواهد شد.
در آسیب شناسی هر موضوعی ولو مختصر و گذرا به ناچار باید به حوزههای مختلفی که میتوان رد پایی از موضوع مورد نظر پیدا کرد، پرداخته شود، بنابراین با وجود آنکه فضای نقد مطبوعاتی کاملاً متفاوت از فضای کتاب است، شرایط و آسیبهای آن باید بهصورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. برای روشن شدن دامنه بحث به چند آسیب مهم در این حوزه اشاره میکنیم:
اولا در حوزه مطبوعات، فضای نقد ادبی، آنقدر غبارآلود و خالیالعرصه است (بهجز چند استثنا و معدود) که تنها عایدی انسان ترس از ورود به آن باشد.
شاید این جمله اغراقآمیز باشد، اما نشانگر یکی از جدیترین آسیبهای حوزه نقد مطبوعاتی است، به این معنا که نپرداختن به نقدهای علمی و قابل استناد فضایی را ایجاد کرده است که هر چند چالشبرانگیز مینماید اما بهواقع آسمانی است غبارگرفته و برکهای گلآلود که فرصتی مغتنم برای حضور و بروز شعار و جنجال به جای تحلیل و نقد ایجاد میکند.
هرچند این آسیب در نگاه اول کمتر خود را نشان میدهد اما تنها دلیل این پنهان ماندن سرعت و حجم انتقال اطلاعات مطبوعات است و این سرعت به هیچ عنوان نباید مانع تحلیل جزئیات این فضا شود.
چنین غفلتی موجب غلبه فضایی میشود که در آن همه چیز و از جمله شعر، نقد، فرهنگ و حتی سیاست بهمثابه ملعبهها و یا تیغهایی به دست جاهطلبی افسارگسیخته و فارغ از عقلانیت کودکانی شوخ چشم درمیآید، که بهعنوان مثال یک روز با لباسی روشنفکرمآب، شکوه از نگاههای رادیکالی و دگماتیسم حاکم بر جریان شعر متعهد سر میدهند و فردای همان روز با لباسی دیگر و با هیأتی عربدهجو، فریادهایی سیاسی بر میکشند و هر نگاه نویی را متهم به مخالفت با ارزشها و انقلاب میکنند!
یکی از مصادیق این هوچی گری اصطلاح شعر ضدجنگ است.کسانی که نمیخواهند شعری برای جنگ بگویند از شعر صلح و شعر ضدجنگ دم میزنند. شعر ضدجنگ عنوانی است برای شاخهای از شعر معترض سیاسی در کشورهایی مثل آمریکا. مثلا در جنگ ویتنام، آمریکا مدافع نبود بلکه آغازگر جنگ بود و بخش بزرگی از شعرهای ضدجنگ در آمریکا در همان زمان شکل گرفت.
در کشور ما که جنگ ذاتا دفاعی بود شعر ضدجنگ ماهیتا امکان بروز پیدا نمیکند. از آن طرف برخی تاب شنیدن هیچ صدای جدیدی در شعر دفاع مقدس ندارند اینها اگر شعری نکبت و خرابی حاصل از جنگ را توصیف کند آن را با چوب ضدجنگ میرانند در حالیکه جنگ حتی اگر دفاع مقدس هم باشد پیامد طبیعی آن ویرانی است.
روانشناسان یکی از راههای تسکین مصیبت را واگویه مصیبت میدانند و از این منظر اتفاقا یکی از رسالتهای شعر دفاع مقدس پس از جنگ، واگویه مصیبت هاست و تسکین بخشی به جامعه جنگزده. این یک مثال بود برای نشاندادن فقر مطالعات آکادمیک درباره شعر جنگ و شناور شدن اصطلاحات نقد ادبی در دست مغرضان و هوچیگران.